اسبره

لغت نامه دهخدا

( اسبرة ) اسبرة. [ اَ ب َ رَ] ( اِخ ) ناحیه ای در اقصی بلاد شاش ( چاچ ) در ماوراءالنهر. یاقوت گوید: و ازین بلاد نفط و فیروزه و آهن و روی و زر و سرب استخراج شود و آنجا کوهی است دارای سنگ سیاه که مانند زغال محترق شود که یکبار و دوبار ازآن را بدرهمی فروشند و چون این سنگ را بسوزند، سپیدی خاکستر آن شدت گیرد و آن را برای سفید کردن جامه بکار برند و آنرا در بلاد دیگر نشناسند. ( معجم البلدان از اصطخری ). مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: ظاهراً اسبرة محرف سبیر است و سنگهای سیاه مذکور هم زغال سنگ باشد. حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: در عجایب المخلوقات آمده که بکوه اسبره به ولایت فرغانه سنگی است چون انگشت می سوزد و آنرا بدل فحم بکار برند و رمادش بدل صابون باشد. ( نزهة القلوب ج 3 صص 286 - 287 ).

فرهنگ فارسی

ناحیه ای در اقصی بلاد شاش در ماورائ النهر

پیشنهاد کاربران

بپرس