اسبر

لغت نامه دهخدا

اسبر. [ اِ ب ِ ] ( اِ ) درختی است که در جنگلهای ایران یافت میشود. برگ آن برای پوشش بام و چوبش برای زغال و میوه آن برای تغذیه گاو است.

اسبر. [ اِ ب ِ ] ( اِخ ) قصبه کوچکی در سنجاق بایبورد از ولایت ارضروم ( ارزنةالروم ) در 60 هزارگزی شمال غربی ارضروم و 87 هزارگزی شمال شرقی بایبورد درساحل راست چوروق صو. قریب 1000 تن سکنه دارد. در زمانهای قدیم شهری بزرگ و مشهور بوده. مورخین رومی آنراهیسیراتیس و جغرافیون عرب بلفظ اسبیرین نامیده اند. قضای اسیر یکی از قضاهای چهارگانه ای است که سنجاق بایبورد را تشکیل میدهند و آن قسمتی از وادی چوروق صو را شامل است. این قطعه بغیر از مرکز دارای 134 قریه میباشد. عده خانه های آن به 5281 باب و نفوسش به 32017 تن بالغ میشود. 116 جامع و مسجد و 40 مدرسه و 119 مکتب صبیان و 19 کلیسا و صومعه و 636 دکان و 2 کاروانسرا و 178 آسیا دارد. محصولات ارضیه آن عبارت است ازحبوبات متنوعه و انواع میوه و عمده صنایع محلیه آن گلیم بافی و قالیچه بافی است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) نام درختی در جنگلهای ایران که چوب آنرا زغال کنند و برگش را برای پوشش بامها بکار برند و میوهاش برای تغذی. گاوها است .

پیشنهاد کاربران

بپرس