اسبان

/~asbAn/

لغت نامه دهخدا

( آسبان ) آسبان. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) آسیابان :
هنوز این آس خون گردان از آن است
که آن بی آب دیده آسبان است.
نزاری قهستانی.

اسبان. [ اَ ] ( ع اِ ) روپوشهای تُنُک.

اسبان. [ اِ ] ( ع مص ) پیوسته جامه سَبَنیّه پوشیدن. ( منتهی الارب ). و سَبَن دهی است به بغداد.

فرهنگ فارسی

( آسبان ) ( صفت ) آسیابان .
آسیابان
آسیابان: کارگر آسیا، صاحب آسیا، کسی که در آسیاغلات را آردمیکند
روپوشهای تنک

فرهنگ معین

( آسبان ) (ص مر. ) آسیابان .

فرهنگ عمید

( آسبان ) "

دانشنامه عمومی

اسبان[ ۱] ( علمی: Equidae ) خانواده ای از جانوران گیاه خوار از راسته فردسمان است. خانوادهٔ اسبان قامتی میانه و پا و دمی دراز دارند. سم هایشان یک انگشت دارد و موهای تنشان کوتاه است.
فرهنگستان زبان فارسی واژۀ «اسبیان» را پیشنهاد کرده است. [ ۲] اما با توجه به کاربرد پسوند "یان" برای زیرتیره ها، واژۀ اسبیان برای زیرتیرۀ آن مناسب است.
در این تیره علاوه بر اسب و خر و گورخر گونه زانکی نیز قرار دارد که ترکیبی از گورخر نر با دیگر گونه هاست. ترکیب گورخر نر با خر ماده ایپو نام دارد که در ایتالیا یافت می شود و ترکیب گورخر نر با اسب ماده زورس ( Zorse ) می باشد. [ ۳]
عکس اسبانعکس اسبانعکس اسبان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس