اسباب کشی
/~asbAbkeSi/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- امثال :
سه بار اسباب کشی ، برابر یک حریق است .
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ابزار کشی
اَسباب - کِشی: جابەجایی، باروبنەکِشی، کاچالکِشی، کوچ
کارگر اسباب کشی در ایران
اسباب کشی: [عامیانه، اصطلاح] نقل اثاثه از خانه ای به خانه ی دیگر .
درگیر اسباب کشی بودن
To be busy moving