اسب ها، اسب ها از کنار یکدیگر اثری از نویسنده ی ایرانی محمود دولت آبادی است که در سال ۱۳۹۹ همزمان با ۸۰ سالگی نویسنده، توسط نشر چشمه در تهران منتشر شد. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵]
برخی منتقدان این کتاب را نوعی خودزندگینامه می دانند که محمود دولت آبادی به نوعی دربارهٔ خود سخن گفته است و برخی دیگر اعتقاد دارند که تنها چند شخصیت جدید خلق شده است ؛ که به سبب خلق و خوی عرفانی یادآور روحیات خود نویسنده است. [ ۶]
ملک پروان، اگر نتوانم خط و خبری از ثَری براش ببرم می میرد؛ و اگر ملک بمیرد، اگر دق کند نمی دانم من سروکارم به چه روزگاری بیفتد! کمِ کمش این است که گور و گم می شوم از این عالم، اگر تو لجن جوی نفله نشوم. پس اگر راهی به گمانت می رسد کاری بکن. من خیالت را از بابت ذوالقدر راحت کردم. آن یکی دیگرم پیداش می کنم، پیداش می کنیم. گفتی اسمش چی بود؟» کریما گفت که مهم نیست؛ «نشد هم نشد!» و چندی گذشت تا بگوید «این هم زنده بودیِ ماست. به یکدیگر می رسیم و از کنار هم می گذریم. یادی ـ چیزی از خودمان در دیگری باقی می گذاریم یا باقی نمی گذاریم ؛ و هر کدام به محض گذر از کنار شانهٔ هم در پاشنهٔ پای دیگری گم می شویم ؛ چه اهمیتی دارد! مرحب جنم خوبی بود، خیلی فکری اش می شوم. نگرانم حیف شده باشد با آن بی باکی ای که داشت. »

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبرخی منتقدان این کتاب را نوعی خودزندگینامه می دانند که محمود دولت آبادی به نوعی دربارهٔ خود سخن گفته است و برخی دیگر اعتقاد دارند که تنها چند شخصیت جدید خلق شده است ؛ که به سبب خلق و خوی عرفانی یادآور روحیات خود نویسنده است. [ ۶]
ملک پروان، اگر نتوانم خط و خبری از ثَری براش ببرم می میرد؛ و اگر ملک بمیرد، اگر دق کند نمی دانم من سروکارم به چه روزگاری بیفتد! کمِ کمش این است که گور و گم می شوم از این عالم، اگر تو لجن جوی نفله نشوم. پس اگر راهی به گمانت می رسد کاری بکن. من خیالت را از بابت ذوالقدر راحت کردم. آن یکی دیگرم پیداش می کنم، پیداش می کنیم. گفتی اسمش چی بود؟» کریما گفت که مهم نیست؛ «نشد هم نشد!» و چندی گذشت تا بگوید «این هم زنده بودیِ ماست. به یکدیگر می رسیم و از کنار هم می گذریم. یادی ـ چیزی از خودمان در دیگری باقی می گذاریم یا باقی نمی گذاریم ؛ و هر کدام به محض گذر از کنار شانهٔ هم در پاشنهٔ پای دیگری گم می شویم ؛ چه اهمیتی دارد! مرحب جنم خوبی بود، خیلی فکری اش می شوم. نگرانم حیف شده باشد با آن بی باکی ای که داشت. »

