اسب ریز. [ اَ ] ( اِ مرکب ) میدان. ( صحاح الفرس ). اسب ریس. اسپ ریس : ببر کرده هر یک سلیح ستیز نهادند رو جانب اسب ریز.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
۱ - راهی که اسب بیک روز تواند پیمود . ۲ - ( اسم ) عرصه ای که اسب در آن تاخت کند میدان اسب دوانی اسب رس اسب رز اسپ ریس . ۳ - میدان چوگان بازی و نمایش و رژه ۴ - میدان جنگ .