لغت نامه دهخدا
اسب انگیز. [ اَ اَ] ( نف مرکب ) اسب انگیزنده. آنکه اسب را به انگیز درآورد. ( سروری ). || ( اِ مرکب ) مهماز. ( سروری ) ( جهانگیری ). مهمیز. آهنی باشد که بر پاشنه کفش و موزه نصب کنند و بهنگام سواری بر پهلوی مرکوب زنند تا تیز رود. ( جهانگیری ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) اسب انگیزنده آنکه اسب را بر انگیزد . ۲ - ( اسم ) مهمیز آهنی که بر پاشن. کفش سوار باشد و هنگام سواری بر پهلوی اسب زند تا اسب تیزتر رود .
فرهنگ معین
(اَ. اَ ) ۱ - (اِفا. ) آن که اسب را برانگیزد، اسب انگیزنده . ۲ - (اِمر. ) مهمیز.
فرهنگ عمید
۱. برانگیزانندۀ اسب، آن که اسب را به حرکت وا می دارد.
۲. (اسم ) وسیله ای فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند و به پهلوی اسب می زنند تا تندتر حرکت کند، مهمیز.