اسب اسپ اسپه

پیشنهاد کاربران

واژه اسب ( Aspa ) ( نیک آفرید ) که در اوستا آمده است، خود واژه ای است از دوره پیش از تاریخ و به احتمال زیاد مادی ( پارتی، اوستایی ) ، و در پارسی باستان ( asa ) بوده و در سانسکریت ( acva ) آمده است. و بسیاری از نامهای اساطیری در متون کهن از این واژه گرفته شده است، به مانند: «اسپریس» به معنی میدان اسب دوانی و «اسپست» به منای یونجه که با تلفظی متفاوت به برخی زبانهای دیگر منتقل شده است. [۱]
...
[مشاهده متن کامل]

نام اسب همواره با واژه هایی مانند چابکی همراه بوده است. پیشینیان برای اسب های خود احترام بسیاری قائل بودند به گونه ای که صاحب اسب، نیاکان اسب نژادین خود را تا ۱۲ نسل پشت می دانست و به هنگام مرگ اسبش به شدت غمگین می شد. [نیازمند منبع] همچنین اسب را جانوری نجیب نیز می شناسند. ولی در هنگام خشم اسب نزدیک شدن بدان بس خطری است.
محتویات [نمایش]
نام اسب های گوناگون در زبان فارسی [ویرایش]
سر یک اسب در یکی از مینیاتورهای ایرانی مربوط به یکی از دست نوشته های مثنوی مولوی از سال ۸۹۱ق. /۱۴۸۶م.
اَبرَش: اسبی که در پوستش لکه هایی به غیر از رنگ اصلی اش وجود داشته باشد. ∗
باره یا بارگی: به معنی مطلق اسب گفته می شود و ربطی به باربری ندارد.
بالاد و بالاده: اسب تندرو یا اسب یدکی.
بوز: اسب نیله ( کبودرنگ ) .
توسن: اسب سرکش.
جُرده: اسب اخته.
چرمه: کلا به معنی اسب[۲]، یا اسب سپید یا اسبی که دست و پایش سپید باشد.
خنگ: اسب سپید.
سمند: اسب زرد.
شولک: اسب تیزرفتار[۳]
نَوَند: اسب تندرو.
یَکران: اسب نژاده و نجیب.
عمر خیام در کتاب نوروزنامه نام گونه های اسب را چنین بیان می کند:
الوس چرمه، سرخ چرمه، تازی چرمه، خنگ، بادخنگ، مگس خنگ، سبزخنگ، پیسهٔ کمیت، کمیت، شبدیز، خورشید، گور سرخ، زردرخش، سیارخش، خرماگون، چشینه، شولک، پیسه، ابرگون، خاک رنگ، دیزه، بهگون، میگون، بادروی، گلگون، ارغون، بهارگون، آبگون، نیلگون، ابرکاس، باوبار، سپیدزرده، بورسار، بنفشه گون، ادس، زاغ چشم، سبزپوست، سیمگون، ابلق، سپید، سمند. ∗
اسب سفید
اسب
واژه شناسی [ویرایش]
اسب را در پارسی میانه و اوستایی نیز اَسپ ( asp ) می گفتند. نامهای بسیاری از بزرگان ایرانی در روزگار باستان دارای پسوند - اسپ بوده است ( مانند گشتاسپ، ارجاسپ، گرشاسپ، گشتاسپ، جاماسپ، لهراسپ، ویشتاسپ، هیدراسپ، بیوراسپ، ساتاسپ، سیاوش و. . . ) که نشان از اهمیت این جانور در میان ایرانیان است. [۴] در زبان سانسکریت این واژه به ریخت azva بوده که واژه سوار و اسوار نیز در زبان پارسی کنونی از همین ریشه اند. خود این واژه از ریشهٔ واژهٔ هندواروپایی *eḱwa یا eḱwo ریشه گرفته است. [۵] اسب برای اولین بار در آسیای میانه اهلی شده است. [۶] سپس به دشتهای ایران راه یافته است. در ایران باستان بویژه دوره هخامنشی اسب نقش بسیار زیادی داشت به اسبهای تربیت یافته پارس می گفتند عرب ها این کلمه را به فارس معرب کرده اند و آن را به معنی تیزرو و سوار کار ماهر به کار می برند. اسب حیوانی است که با سرما و شرایط سخت کوهستانی سازگار است بر خلاف شتر که با شرایط گرم و شن زار و سرزمین عربی سازگار بوده است.
نام های ساخته شده با پسوند اسب:
گرشاسب ( دارندهٔ اسب لاغر )
گشتاسب ( دارندهٔ اسب نر )
لهراسب ( دارندهٔ اسب تیزرو )
ارجاسب ( دارندهٔ اسب ارزنده )
جاماسب ( دارندهٔ اسب درخشان )
تهماسب ( دارندهٔ اسب پهلوان تن )
بیوراسب ( دارندهٔ ده هزار اسب )
زرسب ( دارندهٔ اسب قزل )
آریاسب ( دارندهٔ اسب آریایی )
اراسپ ( دارندهٔ ی اسب تندرو )
شیدسب ( دارندهٔ اسب فروغ مند )
هوکاسب ( دارندهٔ اسب زیبا )
هیتاسب ( دارندهٔ اسب بر گردونه )
شیرسب ( دارندهٔ اسب شیرمانند )
گردان اسب ( دارندهٔ اسب دلیر )
سیاوسب ( دارندهٔ اسب سیاه )
هیدراسب
ساتاسب
پیشینه [ویرایش]
دیوارنگاری غار دوشه، خرم آباد لرستان، حدود هزاره هشتم پیش از میلاد
تاریخ تکامل اسب ها هنوز به طور دقیق مشخص نمی باشد. برای مثال، زمان جدا شدن گونه های الاغ ( اکووس آسینوس ) ، اسب های وحشی ( اکووس فروس ) و گورخر ها و اسب های اهلی ( اکووس کابالوس ) معلوم نیست. همچنین مشخص نیست گونهٔ اسب های اهلی حاصل انتخاب طبیعی هستند یا انتخاب مصنوعی توسط انسان. قدیمی ترین سنگواره های مربوط به این گونه به هفت هزار سال پیش از میلاد باز می گردند. ابتدا اسب به منظور تهیهٔ غذا شکار می شده است، ولی با گذر زمان انسان آن را به فرمان خود در آورد و برای تهیهٔ شیر و گوشت، و نیز حمل و نقل، آن را پرورش داد. قدیمی ترین آثار رام کردن اسب ها در اروپای شرقی، شمال قفقاز و آسیای مرکزی یافت شده اند. پرورش و تربیت اسب ها به مرور زمان اهمیت ویژه ای یافت و انسان به درساژ و اصلاح نژاد پرداخت.
نژادهای مختلف [ویرایش]
نژادهای اسب زیاد و متفاوت است. این فراوانی حاصل آمیختگی اسب ها توسط انسان، و نیز انتخاب طبیعی می باشد. به طور کلی اساس جدا کردن اسب ها از پونی ها، قد آن ها می باشد. قد اسب ( بلندی جدوگاه ) باید از ۱٫۴۸ متر بیشتر باشد. با این وجود استثنا نیز داریم ( مثلاً فالابلا ) .
در اینجا نام و توضیح برخی از نژادهای اسب آورده شده است:
اصیل ایرانی [ویرایش]
گذشتهٔ این نژاد هنوز به درستی شناخته نشده است، ولی بی تردید این نژاد بسیار قدیمی است و از خاور میانه و نواحی دشتی و کوهستانی یا نیمه کوهستانی این منطقه ریشه گرفته است. طی تلاش ایرانیان از قبل از هخامنشیان در پرورش و اصلاح این نژاد، اسب های اصیلی به وجود آمدند که به خاطر چابکی و مقاومتشان مایه حیرت شدند اما بیشترین فعالیت های اصلاح این نژاد در زمان اشکانیان که ساکن شمال شرق ایران بودند انجام شد و اشکانیان که سوارکارانی ماهر بودند پس از در دست گرفتن حکومت در ایران در۲۵۰ ق. م اسب پارسی را به اسب ترکمن ترجیح داده و به مرور زمان رو یه اصلاح و پرورش این نژاد و مقاوم کردن آ . . .