( آسان گذاری ) آسان گذاری. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) سماحت.مسامحه. تسامح. مسامحت. مساهله. اغماض : به آسان گذاری دمی میشمارکه آسان زیَد مرد آسان گذار.نظامی.
سهل گیریآسان گیریتساهلراحت بودنسخت گیری نکردنبه آسان گذاری دمی می شمارکه آسان زید مرد آسان گذار✏ �نظامی�+ عکس و لینک