اساسا
/~asAsan/
مترادف اساسا: ازاصل، ازبن، ازبیخ، ازپایه، اصلاً، بطورکلی، قطعاً، کلاً، هرگز
برابر پارسی: از بن، از پایه، از ریشه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
اصولاً، به طور بنیادین، از اصل، از بیخ، از اساس، از ریشه، از پایه، از بنا بنیاد، از پی
در بنیادِ خود
اینکه با آن برق دزدان تبهکار، آیا در بنیاد خود ( اساسأ ) برخوردی انجام شده و اگر انجام شده، چگونه برخوردی بوده، هیچ روشن نیست . . .
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/07/blog - post_8. html
اینکه با آن برق دزدان تبهکار، آیا در بنیاد خود ( اساسأ ) برخوردی انجام شده و اگر انجام شده، چگونه برخوردی بوده، هیچ روشن نیست . . .
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/07/blog - post_8. html
تعریفی که آقای مهدی از �اساسا� ابراز کرده اند، سنخیت چندانی با این واژه ندارد.
تمام معانی کاربردی توسط ایشان، مترادف همان واژه اول یعنی �اصولا� می باشد.
این در حالی است که هرجایی که واژه �اصل� به کار می رود، به معنی وجود استثناء یا استثنائاتی هست.
... [مشاهده متن کامل]
اما کاربرد واژه �اساسا� برای موارد ریشه ای با ثبات بیشتر است که عموما استثنا ندارند.
تمام معانی کاربردی توسط ایشان، مترادف همان واژه اول یعنی �اصولا� می باشد.
این در حالی است که هرجایی که واژه �اصل� به کار می رود، به معنی وجود استثناء یا استثنائاتی هست.
... [مشاهده متن کامل]
اما کاربرد واژه �اساسا� برای موارد ریشه ای با ثبات بیشتر است که عموما استثنا ندارند.
اصولا، عمدتا، بیشتر، اکثرا، معمولا، اکثرا
بر پایه ی