اس پرثی یس. [ اِ پ ِ ثی ی ِ ] ( اِخ ) پسر آن ِریست یکی از معاریف و ثروتمندان اسپارت که با پُولیس پسر نیکُلااُس حاضر شد نزد خشیارشا رفته از جهت کشته شدن رسولان داریوش ترضیه بدهند. بنابراین اسپارتیان این دو تن را نزد ایرانیان فرستادند چنانکه کسان را بمرگ میفرستند. رشادت اینان و بیانی که کردند شایان توجه است ، چه پس از ورود به آسیا نزد هی دارنس رفتند. هی دارنس اصلاً پارسی و والی شهرهای ساحلی آسیا بود. او اینها را گرم پذیرفت و در موقع صرف غذا گفت : «لاسدمونیها چرا شما دوستی شاه را رد میکنید. بمن و بوضع من نگاه کنید و ببینید که شاه تا چه اندازه قدر اشخاص لایق را میداند. اگر شما هم مطیع شوید، هر کدام از شما میتواند والی یونان شود، زیرا شاه شما را مردمی رشید میداند». اسپارتیها جواب دادند: «هی دارِنس سوءالی که تو از ما میکنی یکطرفی است. پیشنهاد میکنی چیزی را که آزموده ای نه چیزی را که لذتش را نچشیده ای.بر بندگی واقفی ، ولی از آزادی بی اطلاعی ، چه میوه آنرا نچشیده ای ، تا بدانی خوب است یا بد. اگر چشیده بودی بما میگفتی برای آزادی نه فقط با نیزه ها بلکه با تبرها بجنگید». این دو نفر بعد از ورود بشوش نزد شاه رفتند و وقتی که اسلحه دارها به آنها امر کردند در مقابل شاه بخاک افتند، آنها اعتراض کرده جواب دادند که موافق عادات اسپارتی برای کسی نمیتوان نماز گذارد وبرای این کار بدینجا نیامده اند. پس از آن بشاه تقریباً چنین گفتند: «شاه مادیها، لاسدمونیها ما را بدینجا فرستادند، تا از جهت کشته شدن فرستادگان شما از اسپارت ترضیه بدهیم ». خشیارشا، از آنجا که بزرگ منش بود، در جواب آنها گفت : «من نمیخواهم شبیه لاسدمونیها باشم. آنها با کشتن فرستادگان قواعدی را نقض کردند که برای تمام ملل اجباری است. من لاسدمونیها را از جهت چنین رفتار توبیخ میکنم ، هرگز شما را نیازارم و با مرگ شما اسپارتی ها را از تقصیری که بر آنها وارد است ، خلاصی نبخشم ». پس از آن ، دو نفر مذکور به اسپارت مراجعت کردند و خشم تالثی بیوس نسبت به لاسدمونیها خاموش شد. ( کتاب 7، سند 136 ) ( ایران باستان صص 754 - 755 ).