اس اب

لغت نامه دهخدا

( آس آب ) آس آب. ( اِ مرکب ) آب آسیا. آسیای آبی.، ( آساب ) آساب. ( ع اِ ) ج ِ اِسب. مویهای برمکان و عانه یا موی شرم اندام.

فرهنگ فارسی

( آس آب ) ( اسم ) آسی که با آب گردد آسیاب آسیا.
آسیای آبی
( آساب ) اسب مویهای بر مکان و عانه یا موی شرم اندام

فرهنگ معین

( آس آب ) (س ِ ) (اِمر. ) آسی که با آب گردد، آسیاب .

پیشنهاد کاربران

بپرس