ازین پس

لغت نامه دهخدا

ازین پس. [ اَ پ َ ] ( ق مرکب ) مخفف از این پس. از حالا. از این ببعد :
بدو گفت هرگز تو در خان من
ازین پس نباشی نگهبان من
چنین داد پاسخ ورا پیشکار
که ایدون گمانم من ای شهریار
کزین پس نیابی تو از بخت بهر
بمن چون دهی کدخدائی شهر.
فردوسی.
سپاه دو کشور چو کردم نگاه
ازین پس جز او را نخواهند شاه.
فردوسی.
|| پس از این :
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

از این پس از حا از این ببعد .

پیشنهاد کاربران

از این پس کنون تا نه بس روزگار
شود چون بهشت آن در و مرغزار ( فردوسی_ خالقی مطلق بیت 139 : 644 )

بپرس