ازکیاء

لغت نامه دهخدا

ازکیاء. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ زکی. ( منتهی الارب ). پاکان. صاحبان ذهن صافی. ( غیاث اللغات ) :
ازبس مکان که داده و تمکین که کرده اند
خشنودم از کیای ری و ازکیای ری.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 454 ).
تا این بشارت به امرا و اکابر و صدور معارف و قضاة و رؤساء و مشایخ و ازکیا و اعیان... ( جهانگشای جوینی ).

پیشنهاد کاربران

اصلداران پاک . [ اَ ن ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مردمان پارسا و مقدس . و پیغمبران . ( ناظم الاطباء ) . انبیاء ( ع ) و ملائکه و اولیاء ( رض ) . ( از مؤید الفضلا ) . کنایه از انبیاء و اولیاء و ملایک . ( آنندراج ) . کنایه از انبیاء و اولیاء و ملائکه . ( هفت قلزم ) . اصفیاء. اتقیاء. ازکیاء. اصلداران فلک . ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

زیارتگه اصلداران پاک
ولینعمت فرع داران خاک .
نظامی .
و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 53 شود.

بپرس