دیکشنری
مترجم
بپرس
ازوف
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
ازوف. [ اُ ] ( ع مص ) نزدیک رسیدن وقت کاری. اَزَف. نزدیک آمدن. ( زوزنی ). نزدیکی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها