ازلاع

لغت نامه دهخدا

ازلاع. [ اِ ] ( ع مص ) در طمع چیزی انداختن کسی را که بگیرد آنرا. ( منتهی الارب ). در طمع چیزی انداختن تا آنرا بگیرد: ازلعه ؛ اطمعه فی شی یأخذه. ( قطر المحیط ).

فرهنگ فارسی

در طمع چیزی انداختن کسی را که آنرا بگیرد

پیشنهاد کاربران

بپرس