ازعاق. [ اِ ] ( ع مص ) ترسانیدن.( مجمل اللغة ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). || زمین کندن پس بناگاه به آب شور رسیدن. ( منتهی الارب ). || ازعاق قِدْر؛ بسیار نمک کردن دیگ را. || شتاب رفتن. ( منتهی الارب ).