بزابُلْسِتان شد به پیغمبری
که نفرین کند بر بت آزری.
فردوسی.
- مثل بت آزری ؛ سخت جمیل : جدا گشت از او کودکی چون پری
بچهره بسان بت آزری.
فردوسی.
ازری. [ اُ زُ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب به اُزر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین سعداﷲبن علی بن محمد الازری الحنفی است. ( انساب ).
ازری. [ اُ زَ ری ی ] ( اِخ ) ابراهیم بن احمد. متوفی به سال 993 هَ. ق. او را دیوانی است. ( کشف الظنون ).
ازری. [ اُ زُ ری ی ] ( اِخ ) بغدادی. رجوع بکاظم ازری و معجم المطبوعات شود.