ازردگان

دانشنامه عمومی

آزردگان. آزردگان یا توهین و تحقیرشدگان ( به روسی: Униженные и оскорблённые، به انگلیسی: Humiliated and Insulted ) رمانی نوشتهٔ فیودور داستایفسکی است که اولین بار در سال ۱۸۶۱[ ۱] در مجلهٔ ماهانهٔ ورمیا منتشر شد. اولین بار در سال ۱۳۲۷ مشفق همدانی این رمان را تحت عنوان ( ( آزردگان ) ) از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد. پس از آن، این رمان با همین عنوان یا باعناوین دیگر، بارها به فارسی ترجمه شده است، از جمله:
آزردگان: ترجمه عنایت شکیباپور انتشارات دنیای کتاب از فرانسوی به فارسی ۱۳۶۱
آزردگان: ترجمه فهیمه حصارکی انتشارات نگارستان کتاب ۱۳۹۱
تحقیر و توهین شده ها: ترجمه پرویز شهدی انتشارات مجید ( به سخن ) از فرانسوی به فارسی ۱۳۹۴
رنج کشیدگان و خوارشدگان: ترجمه محسن کرمی انتشارات نیلوفر از انگلیسی به فارسی ۱۳۹۴
استاریکووا در مقدّمه ای که بر ترجمهٔ انگلیسی این کتاب نوشته می گوید:
برادران کارامازوف، جنایت و مکافات، و ابله بزرگ ترین رمان های داستایفسکی اند، و آزردگان دریچه ای است به جهان نویسنده ای بزرگ، طرح ونقشه ای وسیع برای بوم هایی عظیم که از پی خواهند آمد. به عقیده ی من، هر که خواندن داستایفسکی را با آزردگان آغاز کند بختیار است؛ از جای درستی آغاز کرده؛ خاصه اگر جوان هم باشد. در این مورد، از پیچیدگی بی حدّوحصر و سرشاری فلسفی رمان های بزرگ داستایفسکی به وحشت نمی افتد و، از هر لحاظ، فرصت ومجال آن را دارد که درک عمیقی به دست آورد از فضای عاطفی جهان بی اندازه پیچیده ای که آزردگان تنها از وجهی بدان راه می بَرَد. امّا خواننده، چون به این جهان وارد شود، درمی یابد که به جایی ماندگار و بنابراین مهمّ و معنادار نزدیک شده است، همان جایی که داستایفسکی دلمشغول آن بود. امّا، البتّه، راه دیگری هم برای آشنایی با جهان داستایفسکی هست. می توان آزردگان را بعد از آن رمان های بزرگ خواند و لذّتی کاملاً متفاوت از آن برد، با کشف جوانه های آنچه بعدها شخصیّت ها و فکرت هایی بلندآوازه و جهانی می شوند.
رمان اینگونه آغاز می شود: ( ترجمه محسن کرمی )
سال گذشته، در غروب بیست ودوم مارس، تجربهٔ بسیار غریبی از سر گذراندم. تمام آن روز، شهر را در پی یافتن یک منزل اجاره ای زیر پا گذاشته بودم. منزل قبلی ام خیلی نمور بود و نرم نرمک داشتم به سرفه های سختی دچار می شدم که خبر از چیز نحسی می دادند. از پاییز قصد نقل مکان داشتم، امّا تا بهار لفتش داده و این دست و آن دست کرده بودم. همهٔ روز نتوانسته بودم هیچ مورد مناسبی پیدا کنم. در وهلهٔ اوّل، یک ملک مستقلّ می خواستم، نه اتاقی در خانهٔ دیگران؛ در وهلهٔ بعد، حتّی اگر فقط یک اتاق هم بود، می بایست اتاقی بزرگ باشد و، البتّه، تا حدّ امکان هم ارزان. به تجربه دریافته ام که در جاهای تنگ حتّی دامنهٔ فکر آدمی هم تنگ می شود. و مایل بودم که وقتی به داستان های آینده ام فکر می کنم توی اتاق بالا و پایین بروم. باری، همیشه خوش دارم که، به جای نوشتن آثارم، غرق در فکر کردن به آن ها شوم و در این رؤیا غوطه بخورم که چگونه از آب درخواهند آمد. و این واقعاً از تنبلی و سستی نیست. نمی دانم از چیست.
عکس آزردگان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دلخستگان. [ دِ خ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب، اِ مرکب ) ج ِ دلخسته. رجوع به دلخسته شود :
دلخستگان را بی طلب تریاکها بخشی ز لب
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو.
خاقانی.
کای جگرآلود زبان بستگان
آب جگر خورده ٔ دلخستگان.
نظامی.