به نحو اجمال و خلاصه باید بگوییم در تفاسیر آیات و در روایات معصومین ( علیهم السّلام ) و اقوال بزرگان و اندیشمندان در این باره چند نظر وجود دارد که عبارتند از:
1. هابیل با خواهر دو قلوی قابیل و قابیل با خواهر دوقلوی هابیل ازدواج کردند و ازدیاد نسل صورت پذیرفت. ( 1 )
... [مشاهده متن کامل]
2. خداوند متعال حوریه هایی را ( دو حوریه ) از بهشت فرستاد و پسران آدم ( علیه السّلام ) هابیل و قابیل با آنان ازدواج کردند و نسل انسان ازدیاد پذیرفت. ( 2 )
3. خداوند متعال حوریه ای را برای هابیل و جنّی را برای قابیل فرستاد و آن دو با آنها ازدواج کردند و فرزندانی را به وجود آوردند که در نتیجه تکثیر نسل صورت گرفت. ( 3 )
4. خداوند متعال چهار حوری را یکبار و بار دیگر چهار جنّی را فرستاد که با فرزندان آدم ـ علیه السّلام ـ ازدواج کردند و نسل زیاد شد. ( 4 )
5. فرزندان آدم و حوّا با فرزندان انسانهای باقیمانده از قبل آدم و حوا که از نسلهای گذشته باقی مانده بودند، به عنوان مثال با فرزندان بنساس، ازدواج کردند و دارای فرزندانی شدند که نسل بشر از آنها می باشند. ( 5 )
امّا برای توضیح بیشتر هر یک از اقوال و نظریه ها را با تفصیل و بسط بیشتری بیان می کنیم، البته لازم به ذکراست که مطالب دربارة این موضوع بسیار فراوان است که ما اهمّ آنها را ذکر می کنیم و سعی خواهیم کرد مطالب و نکات غیرتکراری که ضروری به نظر می رسد ذکر شود.
مقدمه اول:
�یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبا�؛ ( 6 ) ای مردم، از پروردگارتان که شما را از �نفس واحدی� آفرید و جفتش را ( نیز ) از او آآفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد پروا دارید، در آیه شریفه می فرماید: �وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً الایه�؛ ( 7 ) و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد.
از این جمله استنباط می شود که نسل موجود از انسان منحصراً به آدم و همسرش منتهی می شود و هیچ موجود دیگری در این امر مشارکت ندارد، چرا که خداوند متعال می فرماید: �مِنهُما� یعنی از آدم و حوّاء، و اگر غیر از آن دو کسی یا موجودی شرکت می داشت، باید می فرمود: �و بثّ منهما و من غیرهما� و یا الفاظی دیگر می آورد که در برگیرنده و رسانندة این معنا باشد که موجوداتی دیگر در ازدیاد نسل بشر شرکت داشته اند، و این امر که نسل حاضر فقط به آدم و حوا منتهی شود مستلزم آن است که فرزندان آنها با هم ازدواج کردند، یعنی خواهران با برادران ازدواج کردند و تکثیر نسل صورت گرفت. امّا این مطلب احتیاج به اثبات چند مقدمه دارد که ضروری است آنها را بیان کنیم:
مقدمة اول، اولین انسان کیست؟ و آیا این نسل حاضر به حضرت آدم متصل است یا نه؟ از زمان اولین انسان تاکنون چه مدت زمانی گذشته است؟
تاریخ یهود عمر این نوع انسان را حدود هفت هزار سال ذکر می کند. دانشمندان زمین شناسی عمر انسان را میلیونها سال ذکر می کنند و فسیل هایی را از انسان و اجساد و آثار گذشتگان پیدا کرده اند که به پانصد هزار سال قبل می رسد.
امّا از آنجا که دلیل و برهان محکم و متقنی بر اتصال و ارتباط نسلهای انسان و امتهای گذشته وجود ندارد، پس می توانیم اینگونه نتیجه گیری کنیم که یک نوع ظهور پیدا کرد و زیاد شد و منقرض شد و سپس یک نوع دیگر ظهور پیدا کرد و زیاد شد و منقرض شد و این امر تکرار شد، تا اینکه به نسل حاضر رسیدیم.
قرآن کریم هم صریحاً بیان نکرده است که ظهور این نوع آیات منحصر در این دوره است یا آن که ادوار متعددی بوده است که ما آخرین دوره هستیم و اگر چه می توانیم این احتمال را از آیه 30 سوره بقره استفاده کنیم که می فرماید: من در زمین جانشینی خواهم گماشت، ( فرشتگان ) گفتند: آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حال آن که ما با ستایش تو، ( تو را ) تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم. فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
حال احتمال می دهیم که قبل از این دورة حاضر دوره هایی وجود داشته است، چون منظور از خلیفه این است که آدم جانشین انسانهای قبل از خود شده است و جانشین و خلیفة خداوند متعال در زمین نیست، البته این تفسیر از آیه ضعیف است. هر چند در بعضی از روایات وارده از ائمه ـ علیهم السّلام ـ مطالبی است که ثابت می کند برای انسان ادوار کثیره ای قبل از این دوره بوده است، چنان که کتاب توحید صدوق از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است: تو شاید گمان می کنی که خداوند غیر از شما خلقی را نیافریده است؟ به خدا قسم هزار هزار آدم، خلق کرده است و شما در آخرین این آدمها قرار دارید.
و روایات کثیر دیگری که بخشی از آنها در تفسیر شریف المیزان آمده است. ( 8 )
مقدمة دوم، نسل حاضر به آدم و همسرش یعنی فقط به این دو نفر می رسد و انسانهایی در عرض آنها نبوده اند، چرا که ممکن است کسانی بگویند که در اثر اختلاف الوان انسانها که ما در نقاط گوناگون رنگهای بسیاری در انسانها مشاهده می کنیم که حداقل چهار رنگ سیاه و سفید و سرخ و زرد را می بینیم و از آنجایی که اختلاف خونها باعث این اختلاف رنگ شده است، پس حداقل بایستی چهار زوج انسان در ابتدای خلقت وجود داشته باشند تا انسانهای کنونی پدید آمده باشند.
امّا این اشکال درست نیست و علم ژنتیک نیز امروزه خلاف آن گواهی می دهد. امّا قرآن کریم می فرماید: این نسل حاضر به آدم و حوا می رسد و از أب و أمّ واحد، تکثیر و ازدیاد پیدا کرده اند، البته اسم حوّاء در قرآن ذکر نشده است، ولی روایات نام او را متذکر شده اند.
مقدمة سوم: انسان نوع مستقلی است و از انواع دیگر متحول نشده است، آیات قرآن برای اثبات این مقدمه کافی است و ثابت می کند که این نسل جاری به وسیلة نطفه به آدم و همسرش به نسل های بعدی منتهی می شود و قرآن می فرماید: آن دو از خاک خلق شده اند و آن دو به دو نفر دیگر که مماثل با آن دو باشند یا همجنس آن دو باشند متصل نمی شود، بلکه آن دو را خداوند خلق کرد و حدوثاً به وجود آمدند. و نظریة تکامل انواع مردود است که بیان می کند نسل انسان از موجودات دیگر تکامل یافته است. ( 9 )
بعد از اثبات این مقدمات اساسی و مهم، گفتیم که طبق صریح آیات قرآن �و بث منهما رجالاً کثیرا و نساءً � ( نساء، آیة 1 ) نسل موجود به آدم و همسرش منتهی می شود که مسلتزم آن است که خواهران با برادران ازدواج کردند و تکثیر نسل حاصل شد.
امّا این که در اسلام این امر حرام است و در شرایع سابق هم این چنین بوده است. در جواب می گوییم این یک حکم تشریعی است که تابع مصالح و مفاسد است و تکوینی نیست که غیرقابل تغییر باشد و زمام این امر به دست خداوند تبارک و تعالی است، �یفعل مایشاء و یحکم ما یرید� پس جائر است که روزی به خاطر ضرورت مباح باشد و سپس حرام گردد، چون ضرورت برطرف شده است و به خاطر جلوگیری از انتشار فحشاء و فساد برداشته شده است.
و اگر کسی اشکال کند و بگوید که خلاف فطرت است و خداوند دین را بر اساس مطابقت با فطرت تشریع کرده است. جواب این است که فطرت منافی آن نیست و به خاطر تنفر از این نوع مباشرت به خلاف آن دعوت نمی کند و بلکه به خاطر آن که به فحشاء و شیوع فساد و بطلان غریزة عفّت و ارتفاع عفّت از مجتمع انسانی منتهی نشود خلاف فطرت به نظر می رسد و حرام شده است و در مجتمع انسانی امروز این ازدواج و مباشرت، فجور و فحشاء است و امّا در مجتمع انسانی آن روز اینطور نبوده است، و مشیّت الهی در آن روز تعلق گرفته است به اینکه تکثیر و انتشار نسل بشر اینگونه باشد که خواهر و برادر با هم ازدواج کنند.
و اگر کسی اشکال کند که ازدواج خواهر و برادر مخالف قوانین طبیعی است که آن قوانین قبل از به وجود آمدن مجتمع انسانی جاری بوده است و اختلاط و انس گرفتن در منزل واحد غریزة عشق و میل غریزی را از بین می برد هم چنان که بعضی از علمای حقوق و روانشناسی بر این عقیده هستند. درجواب می گوییم که این متوقف بر صورتی است که ضرورتی در بین نباشد و مخصوص به آنجایی است که قوانین وضعیه غیر طبیعیه ای که حافظ مصالح جامعه است نباشد، که متکفّل سعادت مجتمع ها است و گرنه پس معظم قوانین معمول و اصول دائره در حیات امروز غیرطبیعی است ( 10 ) و درباره این قول خلاصه ای از یک روایت را در بحار الانوار که بسیار جالب است ذکر می کنیم:
می فرماید: حوا در هر نسل یک پسر و یک دختر می زایید یعنی دوقلو بودند که در اولین بطن قابیل و خواهرش اقلیما و در بطن دوم هابیل و خواهرش لبوذا بودند، وقتی بزرگ شدند و به سن ازدواج رسیدند، خداوند به آدم امر کرد که نکاح کنند و قابیل خواهر هابیل را و هابیل خواهر قابیل را به عقد خود درآورند، هابیل راضی شد، ولی قابیل نپذیرفت و از امر پدرش روبرگرداند و گفت این امر خدا نیست و خواهر من زیباتر است. خداوند امر کرد که آن دو قربانی کنند برای تقرب به پروردگار که هر کدام قبول شد رأی او پذیرفته شود. . . . ( 11 ) ادامه حدیث تا آن جا که می فرماید:
وقتی که عمر آدم ( علیه السّلام ) صد و سی سال بود و پنج سال از قتل هابیل گذشته بود حواء شیث را به دنیا آورد و اسمش را �هبة الله� گذاشتند، یعنی به جای هابیل خداوند او را به آنها بخشید و وصیّ و ولیّ عهد آدم بود و. . . . .
امّا درباره سایر اقوال:
با توجه به روایات و تفاسیر قرآن:
الف. حضرت امام صادق ( علیه السّلام ) می فرماید: اینکه برادران و خواهران با هم ازدواج کرده باشند، شدیداً مورد انکار است و پذیرفتنی نیست و می فرماید: بعد از شیث، یافث بدنیا آمد، امّا شیث و یافث دیگر خواهر دوقلو نداشتند و خداوند به خاطر حرمت ازدواج خواهر با برادر که در لوح محفوظ چنین آمده است، در عصر روز پنج شنبه ای یک حوری از بهشت فرستاد که اسمش �برکت� بود پس امر کرد خداوند عزوجل این که آدم ( علیه السّلام ) شیث را با �برکت� تزویج کند و آدم این چنین کرد. سپس در بعدازظهر فردای آن روز یعنی در روز جمعه حورائی از بهشت که اسمش �منزلت� یا �نزلت� بود فرود آورده، پس امر کرد خداوند عزوجل به آدم که او را به عقد یافث در آورد و آدم این چنین کرد. و هر کدام دارای فرزند شدند، برای شیث پسری و برای یافث دختری متولد شد، که خداوند امر کرد به آدم که این دختر و پسر را به عقد هم درآورد که دختر عمو و پسرعمو بودند و آدم این کار را انجام داد و فرزندان آنها به دنیا آمدند و نسل بشر تکثیر شد و فرزندان برگزیدة از نبیین و مرسلین از نسل آن دو هستند. ( 12 )
ب. و در روایت دیگر امام باقر ( علیه السّلام ) می فرماید: خداوند عزوجل فرود آورد حوریه ای را از بهشت به سوی آدم و تزویج کرد یکی از پسرانش را به او و پسر دیگرش را با جنّی که خداوند فرستاده بود تزویج کرد و آنها هم فرزنددار شدند و توالد کردند و زیاد شدند. ( 13 )
ج. و درروایت دیگر دارد که امام باقر ( علیه السّلام ) می فرماید: آدم چهار فرزند پسر داشت که خداوند چهار حوریه را برای آنها فرستاد و هر یک از آنان با یکی از حوریه ها ازدواج کردند و فرزنددار شدند. سپس خداوند حوریه ها را بالا برد و این چهار پسر با چهار دختر جنّی ازدواج کردند و فرزندانی از آنها به دنیا آمد و نسل آدم زیاد شد. بنابراین هر کسی که صبور و بردبار باشد از آدم است و هر کسی که زیبا باشد از حور العین و هر کسی که زشت و بدخلق باشد از جن است. ( 14 )
د. در بعضی از کتب آمده است که فرزندان آدم با فرزندان نسناس که ماقبل از آدم بوده است ازدواج کردند و نسل انسان زیاد شد. ( 15 )
با توجه به مطالب بالا می توانیم به این نتیجه برسیم که قول علامه طباطبایی ( ره ) در المیزان یعنی قول اول متقن و مبرهن می باشد و اقوال دیگر را ایشان نمی پذیرد. بنابراین قول اصحّ همان است. البته جمع این اقوال با یکدیگر آن است که همة این امور اتفاق افتاده باشد و با هم تنافی ندارند و شما می توانید برای مطالعة بیشتر به تفاسیر المیزان و مجمع البیان و بحار الانوار و دیگر کتب روایی مانند علل الشرایع در آدرسهایی که ذیل مطالب آورده شده است مراجعه نمایید. ضمناً زوایای این بحث زیاد و از حوصلة این جواب بیرون می باشد. ( دفتر تبلیغات حوزه علمیه )
1. هابیل با خواهر دو قلوی قابیل و قابیل با خواهر دوقلوی هابیل ازدواج کردند و ازدیاد نسل صورت پذیرفت. ( 1 )
... [مشاهده متن کامل]
2. خداوند متعال حوریه هایی را ( دو حوریه ) از بهشت فرستاد و پسران آدم ( علیه السّلام ) هابیل و قابیل با آنان ازدواج کردند و نسل انسان ازدیاد پذیرفت. ( 2 )
3. خداوند متعال حوریه ای را برای هابیل و جنّی را برای قابیل فرستاد و آن دو با آنها ازدواج کردند و فرزندانی را به وجود آوردند که در نتیجه تکثیر نسل صورت گرفت. ( 3 )
4. خداوند متعال چهار حوری را یکبار و بار دیگر چهار جنّی را فرستاد که با فرزندان آدم ـ علیه السّلام ـ ازدواج کردند و نسل زیاد شد. ( 4 )
5. فرزندان آدم و حوّا با فرزندان انسانهای باقیمانده از قبل آدم و حوا که از نسلهای گذشته باقی مانده بودند، به عنوان مثال با فرزندان بنساس، ازدواج کردند و دارای فرزندانی شدند که نسل بشر از آنها می باشند. ( 5 )
امّا برای توضیح بیشتر هر یک از اقوال و نظریه ها را با تفصیل و بسط بیشتری بیان می کنیم، البته لازم به ذکراست که مطالب دربارة این موضوع بسیار فراوان است که ما اهمّ آنها را ذکر می کنیم و سعی خواهیم کرد مطالب و نکات غیرتکراری که ضروری به نظر می رسد ذکر شود.
مقدمه اول:
�یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبا�؛ ( 6 ) ای مردم، از پروردگارتان که شما را از �نفس واحدی� آفرید و جفتش را ( نیز ) از او آآفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد پروا دارید، در آیه شریفه می فرماید: �وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً الایه�؛ ( 7 ) و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد.
از این جمله استنباط می شود که نسل موجود از انسان منحصراً به آدم و همسرش منتهی می شود و هیچ موجود دیگری در این امر مشارکت ندارد، چرا که خداوند متعال می فرماید: �مِنهُما� یعنی از آدم و حوّاء، و اگر غیر از آن دو کسی یا موجودی شرکت می داشت، باید می فرمود: �و بثّ منهما و من غیرهما� و یا الفاظی دیگر می آورد که در برگیرنده و رسانندة این معنا باشد که موجوداتی دیگر در ازدیاد نسل بشر شرکت داشته اند، و این امر که نسل حاضر فقط به آدم و حوا منتهی شود مستلزم آن است که فرزندان آنها با هم ازدواج کردند، یعنی خواهران با برادران ازدواج کردند و تکثیر نسل صورت گرفت. امّا این مطلب احتیاج به اثبات چند مقدمه دارد که ضروری است آنها را بیان کنیم:
مقدمة اول، اولین انسان کیست؟ و آیا این نسل حاضر به حضرت آدم متصل است یا نه؟ از زمان اولین انسان تاکنون چه مدت زمانی گذشته است؟
تاریخ یهود عمر این نوع انسان را حدود هفت هزار سال ذکر می کند. دانشمندان زمین شناسی عمر انسان را میلیونها سال ذکر می کنند و فسیل هایی را از انسان و اجساد و آثار گذشتگان پیدا کرده اند که به پانصد هزار سال قبل می رسد.
امّا از آنجا که دلیل و برهان محکم و متقنی بر اتصال و ارتباط نسلهای انسان و امتهای گذشته وجود ندارد، پس می توانیم اینگونه نتیجه گیری کنیم که یک نوع ظهور پیدا کرد و زیاد شد و منقرض شد و سپس یک نوع دیگر ظهور پیدا کرد و زیاد شد و منقرض شد و این امر تکرار شد، تا اینکه به نسل حاضر رسیدیم.
قرآن کریم هم صریحاً بیان نکرده است که ظهور این نوع آیات منحصر در این دوره است یا آن که ادوار متعددی بوده است که ما آخرین دوره هستیم و اگر چه می توانیم این احتمال را از آیه 30 سوره بقره استفاده کنیم که می فرماید: من در زمین جانشینی خواهم گماشت، ( فرشتگان ) گفتند: آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حال آن که ما با ستایش تو، ( تو را ) تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم. فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
حال احتمال می دهیم که قبل از این دورة حاضر دوره هایی وجود داشته است، چون منظور از خلیفه این است که آدم جانشین انسانهای قبل از خود شده است و جانشین و خلیفة خداوند متعال در زمین نیست، البته این تفسیر از آیه ضعیف است. هر چند در بعضی از روایات وارده از ائمه ـ علیهم السّلام ـ مطالبی است که ثابت می کند برای انسان ادوار کثیره ای قبل از این دوره بوده است، چنان که کتاب توحید صدوق از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است: تو شاید گمان می کنی که خداوند غیر از شما خلقی را نیافریده است؟ به خدا قسم هزار هزار آدم، خلق کرده است و شما در آخرین این آدمها قرار دارید.
و روایات کثیر دیگری که بخشی از آنها در تفسیر شریف المیزان آمده است. ( 8 )
مقدمة دوم، نسل حاضر به آدم و همسرش یعنی فقط به این دو نفر می رسد و انسانهایی در عرض آنها نبوده اند، چرا که ممکن است کسانی بگویند که در اثر اختلاف الوان انسانها که ما در نقاط گوناگون رنگهای بسیاری در انسانها مشاهده می کنیم که حداقل چهار رنگ سیاه و سفید و سرخ و زرد را می بینیم و از آنجایی که اختلاف خونها باعث این اختلاف رنگ شده است، پس حداقل بایستی چهار زوج انسان در ابتدای خلقت وجود داشته باشند تا انسانهای کنونی پدید آمده باشند.
امّا این اشکال درست نیست و علم ژنتیک نیز امروزه خلاف آن گواهی می دهد. امّا قرآن کریم می فرماید: این نسل حاضر به آدم و حوا می رسد و از أب و أمّ واحد، تکثیر و ازدیاد پیدا کرده اند، البته اسم حوّاء در قرآن ذکر نشده است، ولی روایات نام او را متذکر شده اند.
مقدمة سوم: انسان نوع مستقلی است و از انواع دیگر متحول نشده است، آیات قرآن برای اثبات این مقدمه کافی است و ثابت می کند که این نسل جاری به وسیلة نطفه به آدم و همسرش به نسل های بعدی منتهی می شود و قرآن می فرماید: آن دو از خاک خلق شده اند و آن دو به دو نفر دیگر که مماثل با آن دو باشند یا همجنس آن دو باشند متصل نمی شود، بلکه آن دو را خداوند خلق کرد و حدوثاً به وجود آمدند. و نظریة تکامل انواع مردود است که بیان می کند نسل انسان از موجودات دیگر تکامل یافته است. ( 9 )
بعد از اثبات این مقدمات اساسی و مهم، گفتیم که طبق صریح آیات قرآن �و بث منهما رجالاً کثیرا و نساءً � ( نساء، آیة 1 ) نسل موجود به آدم و همسرش منتهی می شود که مسلتزم آن است که خواهران با برادران ازدواج کردند و تکثیر نسل حاصل شد.
امّا این که در اسلام این امر حرام است و در شرایع سابق هم این چنین بوده است. در جواب می گوییم این یک حکم تشریعی است که تابع مصالح و مفاسد است و تکوینی نیست که غیرقابل تغییر باشد و زمام این امر به دست خداوند تبارک و تعالی است، �یفعل مایشاء و یحکم ما یرید� پس جائر است که روزی به خاطر ضرورت مباح باشد و سپس حرام گردد، چون ضرورت برطرف شده است و به خاطر جلوگیری از انتشار فحشاء و فساد برداشته شده است.
و اگر کسی اشکال کند و بگوید که خلاف فطرت است و خداوند دین را بر اساس مطابقت با فطرت تشریع کرده است. جواب این است که فطرت منافی آن نیست و به خاطر تنفر از این نوع مباشرت به خلاف آن دعوت نمی کند و بلکه به خاطر آن که به فحشاء و شیوع فساد و بطلان غریزة عفّت و ارتفاع عفّت از مجتمع انسانی منتهی نشود خلاف فطرت به نظر می رسد و حرام شده است و در مجتمع انسانی امروز این ازدواج و مباشرت، فجور و فحشاء است و امّا در مجتمع انسانی آن روز اینطور نبوده است، و مشیّت الهی در آن روز تعلق گرفته است به اینکه تکثیر و انتشار نسل بشر اینگونه باشد که خواهر و برادر با هم ازدواج کنند.
و اگر کسی اشکال کند که ازدواج خواهر و برادر مخالف قوانین طبیعی است که آن قوانین قبل از به وجود آمدن مجتمع انسانی جاری بوده است و اختلاط و انس گرفتن در منزل واحد غریزة عشق و میل غریزی را از بین می برد هم چنان که بعضی از علمای حقوق و روانشناسی بر این عقیده هستند. درجواب می گوییم که این متوقف بر صورتی است که ضرورتی در بین نباشد و مخصوص به آنجایی است که قوانین وضعیه غیر طبیعیه ای که حافظ مصالح جامعه است نباشد، که متکفّل سعادت مجتمع ها است و گرنه پس معظم قوانین معمول و اصول دائره در حیات امروز غیرطبیعی است ( 10 ) و درباره این قول خلاصه ای از یک روایت را در بحار الانوار که بسیار جالب است ذکر می کنیم:
می فرماید: حوا در هر نسل یک پسر و یک دختر می زایید یعنی دوقلو بودند که در اولین بطن قابیل و خواهرش اقلیما و در بطن دوم هابیل و خواهرش لبوذا بودند، وقتی بزرگ شدند و به سن ازدواج رسیدند، خداوند به آدم امر کرد که نکاح کنند و قابیل خواهر هابیل را و هابیل خواهر قابیل را به عقد خود درآورند، هابیل راضی شد، ولی قابیل نپذیرفت و از امر پدرش روبرگرداند و گفت این امر خدا نیست و خواهر من زیباتر است. خداوند امر کرد که آن دو قربانی کنند برای تقرب به پروردگار که هر کدام قبول شد رأی او پذیرفته شود. . . . ( 11 ) ادامه حدیث تا آن جا که می فرماید:
وقتی که عمر آدم ( علیه السّلام ) صد و سی سال بود و پنج سال از قتل هابیل گذشته بود حواء شیث را به دنیا آورد و اسمش را �هبة الله� گذاشتند، یعنی به جای هابیل خداوند او را به آنها بخشید و وصیّ و ولیّ عهد آدم بود و. . . . .
امّا درباره سایر اقوال:
با توجه به روایات و تفاسیر قرآن:
الف. حضرت امام صادق ( علیه السّلام ) می فرماید: اینکه برادران و خواهران با هم ازدواج کرده باشند، شدیداً مورد انکار است و پذیرفتنی نیست و می فرماید: بعد از شیث، یافث بدنیا آمد، امّا شیث و یافث دیگر خواهر دوقلو نداشتند و خداوند به خاطر حرمت ازدواج خواهر با برادر که در لوح محفوظ چنین آمده است، در عصر روز پنج شنبه ای یک حوری از بهشت فرستاد که اسمش �برکت� بود پس امر کرد خداوند عزوجل این که آدم ( علیه السّلام ) شیث را با �برکت� تزویج کند و آدم این چنین کرد. سپس در بعدازظهر فردای آن روز یعنی در روز جمعه حورائی از بهشت که اسمش �منزلت� یا �نزلت� بود فرود آورده، پس امر کرد خداوند عزوجل به آدم که او را به عقد یافث در آورد و آدم این چنین کرد. و هر کدام دارای فرزند شدند، برای شیث پسری و برای یافث دختری متولد شد، که خداوند امر کرد به آدم که این دختر و پسر را به عقد هم درآورد که دختر عمو و پسرعمو بودند و آدم این کار را انجام داد و فرزندان آنها به دنیا آمدند و نسل بشر تکثیر شد و فرزندان برگزیدة از نبیین و مرسلین از نسل آن دو هستند. ( 12 )
ب. و در روایت دیگر امام باقر ( علیه السّلام ) می فرماید: خداوند عزوجل فرود آورد حوریه ای را از بهشت به سوی آدم و تزویج کرد یکی از پسرانش را به او و پسر دیگرش را با جنّی که خداوند فرستاده بود تزویج کرد و آنها هم فرزنددار شدند و توالد کردند و زیاد شدند. ( 13 )
ج. و درروایت دیگر دارد که امام باقر ( علیه السّلام ) می فرماید: آدم چهار فرزند پسر داشت که خداوند چهار حوریه را برای آنها فرستاد و هر یک از آنان با یکی از حوریه ها ازدواج کردند و فرزنددار شدند. سپس خداوند حوریه ها را بالا برد و این چهار پسر با چهار دختر جنّی ازدواج کردند و فرزندانی از آنها به دنیا آمد و نسل آدم زیاد شد. بنابراین هر کسی که صبور و بردبار باشد از آدم است و هر کسی که زیبا باشد از حور العین و هر کسی که زشت و بدخلق باشد از جن است. ( 14 )
د. در بعضی از کتب آمده است که فرزندان آدم با فرزندان نسناس که ماقبل از آدم بوده است ازدواج کردند و نسل انسان زیاد شد. ( 15 )
با توجه به مطالب بالا می توانیم به این نتیجه برسیم که قول علامه طباطبایی ( ره ) در المیزان یعنی قول اول متقن و مبرهن می باشد و اقوال دیگر را ایشان نمی پذیرد. بنابراین قول اصحّ همان است. البته جمع این اقوال با یکدیگر آن است که همة این امور اتفاق افتاده باشد و با هم تنافی ندارند و شما می توانید برای مطالعة بیشتر به تفاسیر المیزان و مجمع البیان و بحار الانوار و دیگر کتب روایی مانند علل الشرایع در آدرسهایی که ذیل مطالب آورده شده است مراجعه نمایید. ضمناً زوایای این بحث زیاد و از حوصلة این جواب بیرون می باشد. ( دفتر تبلیغات حوزه علمیه )