ازدواج دسته جمعی شوش یا ازدواج های شوش مراسم عروسی بزرگی بود که توسط اسکندر مقدونی در سال ۳۲۴ پیش از میلاد در شهر شوش، یکی از پایتخت های هخامنشی، صورت گرفت.
اسکندر قصد داشت تا به صورت نمادین فرهنگ ایرانی و یونانی را با ازدواج خود با یک زن ایرانی و برگزاری جشن ازدواجی بزرگ مطابق رسومات ایرانی در کنار با افسران، که برای آن ها نیز همسران اصیل ایرانی در نظر گرفته بود، متحد کند. این اتحاد صرفاً نمادین نبود، زیرا فرزندان آیندهٔ آن ها نیز قرار بود فرزندان هر دو تمدن باشند.
... [مشاهده متن کامل]
اسکندر پیشتر با زنی به نام روشنک، دختر یک فرمانده باختری ازدواج کرده بود، اما از آنجا که چند همسری در رسوم مقدونی و ایرانی پذیرفته شده بود. بدین ترتیب اسکندر با استاتیرا ( گاه به او بارسینه گفته می شود اما نباید با بارسینه زن ممنون رودسی اشتباه گرفته شود ) ، بزرگ ترین دختر داریوش سوم، و همچنین طبق گفته های اریستوبولوس، با پروشات، کوچک ترین دختر اردشیر سوم ازدواج کرد. او همچنین خواهر استاتیرا و دیگر دختر داریوش را به نام دری په تیس به عقد هفستیون، دوست صمیمی خود درآورد تا بدین ارتباط سببی با هفستیون نیز برقرار کند ( این امر همچنین می تواند به رابطه نزدیک اسکندر و هفستیون مرتبط باشد ) . او همچنین آپاما، دختر اسپیتامن باختری را به ازدواج سلوکوس یکم درآورد و به همین ترتیب سایر لشکریانش را نیز با دختران مشهورترین مادی و پارسی، در مجموع هشتاد نفر، پیوند داد. بطلمیوس یکم سوتر نیز با آرتاکاما، دختر آرتاباز دوم ازدواج کرد.
عروسی به سبک پارسی برگزار شد: صندلی ها برای دامادها به ترتیب تقدم چیده شده بودند؛ پس از سخنرانی، عروس ها وارد شدند و هر یک کنار دامادشان نشستند درحالی که دامادها دست عروس های خود را گرفته و آن ها را بوسیدند، اسکندر نخستین کسی بود که ازدواج کرد، زیرا همه عروسی ها به همین ترتیب برگزار می شد. سپس دامادها زنان خود را به خانه های خود بردند و اسکندر به هر یک از آن ها جهیزیه داد. او دستور داد نام تمام مقدونی های دیگر که پیشتر با زنان پارسی ازدواج کرده بودند ثبت شود و تعداد آن ها بیش از ۱۰ هزار نفر بود و اسکندر به همه آن ها هدیه هایی داد.
اسکندر با ازدواج با دختران داریوش و اردشیر، هم خود را با پارسیان می شناخت و هم موقعیت خود را ایمن تر می کرد. او اکنون می توانست ادعا کند که پسر و وارث برحق هر دو پادشاه قبلی هخامنشی است. وی همچنین خواستار مفتخر کردن هفستیون با تبدیل شدنش به باجناغ خود بود.
اسکندر قصد داشت تا به صورت نمادین فرهنگ ایرانی و یونانی را با ازدواج خود با یک زن ایرانی و برگزاری جشن ازدواجی بزرگ مطابق رسومات ایرانی در کنار با افسران، که برای آن ها نیز همسران اصیل ایرانی در نظر گرفته بود، متحد کند. این اتحاد صرفاً نمادین نبود، زیرا فرزندان آیندهٔ آن ها نیز قرار بود فرزندان هر دو تمدن باشند.
... [مشاهده متن کامل]
اسکندر پیشتر با زنی به نام روشنک، دختر یک فرمانده باختری ازدواج کرده بود، اما از آنجا که چند همسری در رسوم مقدونی و ایرانی پذیرفته شده بود. بدین ترتیب اسکندر با استاتیرا ( گاه به او بارسینه گفته می شود اما نباید با بارسینه زن ممنون رودسی اشتباه گرفته شود ) ، بزرگ ترین دختر داریوش سوم، و همچنین طبق گفته های اریستوبولوس، با پروشات، کوچک ترین دختر اردشیر سوم ازدواج کرد. او همچنین خواهر استاتیرا و دیگر دختر داریوش را به نام دری په تیس به عقد هفستیون، دوست صمیمی خود درآورد تا بدین ارتباط سببی با هفستیون نیز برقرار کند ( این امر همچنین می تواند به رابطه نزدیک اسکندر و هفستیون مرتبط باشد ) . او همچنین آپاما، دختر اسپیتامن باختری را به ازدواج سلوکوس یکم درآورد و به همین ترتیب سایر لشکریانش را نیز با دختران مشهورترین مادی و پارسی، در مجموع هشتاد نفر، پیوند داد. بطلمیوس یکم سوتر نیز با آرتاکاما، دختر آرتاباز دوم ازدواج کرد.
عروسی به سبک پارسی برگزار شد: صندلی ها برای دامادها به ترتیب تقدم چیده شده بودند؛ پس از سخنرانی، عروس ها وارد شدند و هر یک کنار دامادشان نشستند درحالی که دامادها دست عروس های خود را گرفته و آن ها را بوسیدند، اسکندر نخستین کسی بود که ازدواج کرد، زیرا همه عروسی ها به همین ترتیب برگزار می شد. سپس دامادها زنان خود را به خانه های خود بردند و اسکندر به هر یک از آن ها جهیزیه داد. او دستور داد نام تمام مقدونی های دیگر که پیشتر با زنان پارسی ازدواج کرده بودند ثبت شود و تعداد آن ها بیش از ۱۰ هزار نفر بود و اسکندر به همه آن ها هدیه هایی داد.
اسکندر با ازدواج با دختران داریوش و اردشیر، هم خود را با پارسیان می شناخت و هم موقعیت خود را ایمن تر می کرد. او اکنون می توانست ادعا کند که پسر و وارث برحق هر دو پادشاه قبلی هخامنشی است. وی همچنین خواستار مفتخر کردن هفستیون با تبدیل شدنش به باجناغ خود بود.