ازدهاف. [ اِ دِ ] ( ع مص ) برگشتن. میل کردن. روی برگردانیدن. || دروغ گفتن. || بسیار گفتن. || بلند کردن آواز. || شتافتن. شتاب نمودن. || بتکلف افزودن در سخن. || بدرشتی و عنف در شدن. سختی و درشتی نمودن در سخن. || نزدیک مرگ رسیدن. || برداشتن. || سبک بردن. ( منتهی الارب ). ببردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || شتابانیدن. شتاباندن. || افکندن ستور کسی را. ( منتهی الارب ). || هلاک کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). || بسخن باطل کردن سخن کسی را. || دشمنی ورزیدن. ( منتهی الارب ).