روی هم انباشتن، ازدحام کردن، روی هم ریختن
جمع کردن، گرد امدن، جمع شدن، ازدحام کردن، بصورت گله ورمه در امدن
ازدحام کردن، چپیدن، با زور و فشار پر کردن
ازدحام کردن
ازدحام کردن، فشردن، چلاندن، فشار اوردن، فشار دادن، اتو زدن، پرس کردن، فشار وارد اوردن بر، وارد اوردن
انبوه شدن، ازدحام کردن، بسیار شلوغ کردن
ازدحام کردن، هجوم اوردن
ازدحام کردن
بهم فشردن، بهم چسبیدن، ازدحام کردن