- از اندازه یا ز اندازه اندر گذشتن ؛ از اعتدال خارج شدن. از حد گذشتن :
که این کار از اندازه اندر گذشت
ز روم و ز هند و سواران دشت.
فردوسی.
چو کوشش ز اندازه اندر گذشت
چنان دان که کوشنده نومید گشت.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
برینگونه تا خور ز گنبد بگشت
از اندازه آویزش اندر گذشت .
فردوسی.
سه روز و سه شب هم بدانسان بدشت
دم باد از اندازه اندر گذشت.
فردوسی.
- از اندازه بدر بردن ؛ از حد تجاوز کردن. افراط :
عمر ببازیچه بسر میبری
بازی از اندازه بدر میبری.
نظامی.
- از اندازه بگذاشتن ؛ از اعتدال خارج کردن. از حد گذراندن :
هم آنکس که او را بر آن داشتست
سخنها از اندازه بگذاشتست.
فردوسی.
- از اندازه گذشتن ؛از اعتدال خارج شدن. از حد گذشتن : و جای هرکس در خدمت بارگاه و دیوان و سرای ضبط کردی تا هیچکس از اندازه ٔ خویش نگذشتی. ( از فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 49 ) .
که این کار از اندازه اندر گذشت
ز روم و ز هند و سواران دشت.
فردوسی.
چو کوشش ز اندازه اندر گذشت
چنان دان که کوشنده نومید گشت.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
برینگونه تا خور ز گنبد بگشت
از اندازه آویزش اندر گذشت .
فردوسی.
سه روز و سه شب هم بدانسان بدشت
دم باد از اندازه اندر گذشت.
فردوسی.
- از اندازه بدر بردن ؛ از حد تجاوز کردن. افراط :
عمر ببازیچه بسر میبری
بازی از اندازه بدر میبری.
نظامی.
- از اندازه بگذاشتن ؛ از اعتدال خارج کردن. از حد گذراندن :
هم آنکس که او را بر آن داشتست
سخنها از اندازه بگذاشتست.
فردوسی.
- از اندازه گذشتن ؛از اعتدال خارج شدن. از حد گذشتن : و جای هرکس در خدمت بارگاه و دیوان و سرای ضبط کردی تا هیچکس از اندازه ٔ خویش نگذشتی. ( از فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 49 ) .