ازباب
/~azbAbe/
مترادف ازباب: ازجهت، ازحیث، ازنظر، بابت، راجع، من باب
برابر پارسی: برای نمونه | از در
لغت نامه دهخدا
ازباب. [ اِ ] ( ع مص ) نزدیک بفروشدن آفتاب. قریب بغروب کردن آفتاب : ازبت الشمس. || مویز کردن انگور را: اَزَب َّ العنب. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید