( آزاری ) آزاری. ( ص نسبی ) آزارنده. زننده : سخن در نامه آزاری چنان بودکه خون از حرفهای او چکان بود.( ویس و رامین ).آزاری. ( حامص ) تألم. تأثر. توجع. رنج. الم : ابی آنکه بد هیچ بیماریی نه از دردها هیچ آزاریی.فردوسی.