ازار دادن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
اذیت کردن رنجانیدن
مترادف ها
اشفتن، عذاب دادن، مزاحم شدن، زحمت دادن، ازار دادن، دچار کردن، مصدع کسی شدن، رنجه کردن
اذیت کردن، طنازی کردن، ازار دادن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، پوش دادن مو
ازار دادن
عیب جویی کردن، ازار دادن، نق زدن، مرتبا گوشزد کردن
افزودن، مجهز کردن، پیوند زدن، طولانی کردن، ازار دادن، قلمه زدن، تکه دادن
بر صلیب اویختن، ازار دادن، شکنجه کردن
ازار دادن، کسی را دست انداختن، و سپس محروم کردن
فارسی به عربی
اثر (مع الشد )
پیشنهاد کاربران
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن :
سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست
سال امسالین تو با ما درگرفتی جنگ و کین
باش تا سال دگر نوبت کرا خواهدبدن
تا که را می بایدم زد بر سر وی پوستین .
منوچهری .
سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست
سال امسالین تو با ما درگرفتی جنگ و کین
باش تا سال دگر نوبت کرا خواهدبدن
تا که را می بایدم زد بر سر وی پوستین .
منوچهری .
رنجاندن
شکنجه. . . .
آزردن
رنجه داشتن
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن
خونکسی را بجوش اوردن