آزادی بیان در کانادا ( انگلیسی: Freedom of speech in Canada ) به عنوان «آزادی اساسی» توسط بخش ۲ منشور حقوق و آزادی های کانادایی محافظت می شود.
آزادی بیان در کانادا مطلق نیست؛ بخش یکم منشور به دولت اجازه می دهد قوانینی را تصویب کند که آزادی بیان را تا زمانی که محدودیت منطقی باشد و می تواند در جامعه ای آزاد و دموکراتیک توجیه شود تصویب کند.
... [مشاهده متن کامل]
این موضوع اغلب می تواند موضوع بحث و جدل باشد چون برخی احساس می کنند شرایط توجیه منطقی مبهم هستند و به دولت میزان غیر منطقی کنترل بر آزادی بیان را می دهد. برخی دیگر احساس می کنند که چنین محدودیت هایی برای متعادل کردن آزادی های اساسی یک حزب در برابر افراد دیگر ضروری است و در غیر این صورت خشونت سیاسی و استبداد اکثریت را محدود می کند. سخنرانی از روی نفرت ( که به طرفداری و تحریک نسل کشی یا خشونت علیه یک گروه مشخص نژادی، جنسیتی، مذهبی یا دیگر قابل شناسایی نیست ) ، دو نمونه هستند که توجه قابل توجهی را از رسانه ها و در گفتمان عمومی به دست می آورند.
محدودیت های گفتار در قانون جزا در ارتباط با خیانت، فتنه، توهین آمیز و افتراآمیز، اخلال در عبادت مذهبی، انتشار اخبار نادرست، شرارت، بی شرمی، گستاخی و اشکال دیگر گنجانده شده اند.
لیبل شامل انتشار در یک شکل ثابت از جمله نوشتن در یک کتاب یا روزنامه است. تهمت یک مسئولیت مدنی است که به فرد حق جبران خسارت ناشی از انتشار کلماتی را می دهد که قصد دارند شخصیت فرد را کاهش دهند. این قانون رسانه ها را تشویق می کند که با احتیاط انتشار دهند تا از هرگونه توهین و افترا جلوگیری کنند و به آزادی بیان فرد احترام بگذارند.
در بند ۲۹۸ «تهمت ناروا» براساس قانون جنایی، جرم محسوب می شود. بخش ۳۰۰ هرگونه تحقیر و اقدام توهین آمیز را به عنوان یک «ماده منتشر شده، اشتباه بدون توجیه قانونی یا عذرخواهی» تعریف می کند، «در بخش ۳۰۱، انتشار هرگونه تهمت و افترا را ممنوع می سازد».
برای مثال، جیمز کیجسترا، یکی از نفرات ضد یهود که انکار هولوکاست را به بچه های مدرسه ای در آلبرتا آموزش می داد، به خاطر آموزش نفرت محاکمه شد.
می توان اینگونه استدلال کرد که سانسور و مقررات آزادی بیان در رسانه ها را محدود کرده و یک محیط «آزاد» نیستند. سانسور اغلب به عنوان حذف صدای فرد یا فردی توصیف می شود. سانسور هر دو یک انگیزه و انگیزه برای عملکرد حالت های خاص، نگرش ها و رفتار، و نحوه انتخاب یک جامعه برای سازمان دهی سیستم کنترل اجتماعی است. این سازمان ادعا می کند که ما بیشتر نگران گروه های اقتصادی هستیم که قدرت کنترل رسانه ها از طریق مالکیت و تبلیغات را نسبت به خود دولت دارند. رسانه های گروهی دیگر انعکاسی از ایده ها در جامعه نیستند، بلکه بخشی از ساختار یک طبقه هستند.

آزادی بیان در کانادا مطلق نیست؛ بخش یکم منشور به دولت اجازه می دهد قوانینی را تصویب کند که آزادی بیان را تا زمانی که محدودیت منطقی باشد و می تواند در جامعه ای آزاد و دموکراتیک توجیه شود تصویب کند.
... [مشاهده متن کامل]
این موضوع اغلب می تواند موضوع بحث و جدل باشد چون برخی احساس می کنند شرایط توجیه منطقی مبهم هستند و به دولت میزان غیر منطقی کنترل بر آزادی بیان را می دهد. برخی دیگر احساس می کنند که چنین محدودیت هایی برای متعادل کردن آزادی های اساسی یک حزب در برابر افراد دیگر ضروری است و در غیر این صورت خشونت سیاسی و استبداد اکثریت را محدود می کند. سخنرانی از روی نفرت ( که به طرفداری و تحریک نسل کشی یا خشونت علیه یک گروه مشخص نژادی، جنسیتی، مذهبی یا دیگر قابل شناسایی نیست ) ، دو نمونه هستند که توجه قابل توجهی را از رسانه ها و در گفتمان عمومی به دست می آورند.
محدودیت های گفتار در قانون جزا در ارتباط با خیانت، فتنه، توهین آمیز و افتراآمیز، اخلال در عبادت مذهبی، انتشار اخبار نادرست، شرارت، بی شرمی، گستاخی و اشکال دیگر گنجانده شده اند.
لیبل شامل انتشار در یک شکل ثابت از جمله نوشتن در یک کتاب یا روزنامه است. تهمت یک مسئولیت مدنی است که به فرد حق جبران خسارت ناشی از انتشار کلماتی را می دهد که قصد دارند شخصیت فرد را کاهش دهند. این قانون رسانه ها را تشویق می کند که با احتیاط انتشار دهند تا از هرگونه توهین و افترا جلوگیری کنند و به آزادی بیان فرد احترام بگذارند.
در بند ۲۹۸ «تهمت ناروا» براساس قانون جنایی، جرم محسوب می شود. بخش ۳۰۰ هرگونه تحقیر و اقدام توهین آمیز را به عنوان یک «ماده منتشر شده، اشتباه بدون توجیه قانونی یا عذرخواهی» تعریف می کند، «در بخش ۳۰۱، انتشار هرگونه تهمت و افترا را ممنوع می سازد».
برای مثال، جیمز کیجسترا، یکی از نفرات ضد یهود که انکار هولوکاست را به بچه های مدرسه ای در آلبرتا آموزش می داد، به خاطر آموزش نفرت محاکمه شد.
می توان اینگونه استدلال کرد که سانسور و مقررات آزادی بیان در رسانه ها را محدود کرده و یک محیط «آزاد» نیستند. سانسور اغلب به عنوان حذف صدای فرد یا فردی توصیف می شود. سانسور هر دو یک انگیزه و انگیزه برای عملکرد حالت های خاص، نگرش ها و رفتار، و نحوه انتخاب یک جامعه برای سازمان دهی سیستم کنترل اجتماعی است. این سازمان ادعا می کند که ما بیشتر نگران گروه های اقتصادی هستیم که قدرت کنترل رسانه ها از طریق مالکیت و تبلیغات را نسبت به خود دولت دارند. رسانه های گروهی دیگر انعکاسی از ایده ها در جامعه نیستند، بلکه بخشی از ساختار یک طبقه هستند.
