ازاد گردیدن

پیشنهاد کاربران

آزاد گردیدن ، آزاد گشتن ؛ از بندگی خلاص یافتن. محرَّر، عتیق ، رها شدن. یله گشتن. رهائی یافتن. رستن. مستخلص گردیدن :
دل شاه پرویز از آن شاد گشت
کز آن پرهنر دشمن آزاد گشت.
فردوسی.
- || فارغ شدن :
چو بشنید بیژن دلش شاد گشت
ببالید و زاندیشه آزاد گشت.
فردوسی.

بپرس