ازاد گردانیدن

پیشنهاد کاربران

آزاد کردن و آزاد گردانیدن ؛ شکستن مولی عقد بندگی عبد خود را. عتق. تحریر. اعتاق. ( زوزنی ) . فِکاک. فک :
بخانه شد و بنده آزاد کرد
بدان خواسته بنده را شاد کرد.
فردوسی.

بپرس