( آزادزاد ) آزادزاد. ( ن مف مرکب / ص مرکب ) نجیب زاده : تومرا یک لطمه بزن ، حارث گفت حاشا که من هرگز این کنم و هیچ آزادزاد پدر را لطمه نزند. ( مجمل التواریخ ).