از گیر در اوردن


معنی انگلیسی:
disengage, unstick

مترادف ها

unravel (فعل)
حل کردن، از هم باز کردن، از گیر در اوردن

disengage (فعل)
باز کردن، از قید رها کردن، از گیر در اوردن

disentangle (فعل)
رها کردن، باز کردن، از گیر در اوردن

فارسی به عربی

حل

پیشنهاد کاربران

بپرس