از کسی خاطرجمع بودن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> از کسی خاطرجمع بودن
از کسی مطمئن بودن
مثال:
از شریک خودش خاطرجمع بود، اما می ترسید که کارکنان شرکت هم از ماجرا بو برده باشند.

پیشنهاد کاربران

بپرس