از کار درامدن

مترادف ها

turn out (فعل)
تولید کردن، وارونه کردن، با کلید خاموش کردن، از کار درامدن، بنتیجه مطلوبی رسیدن

پیشنهاد کاربران

از کار در آمدن: [عامیانه، کنایه ] آزموده شدن، نتیجه دادن .

بپرس