از کار افتادگی

/~azkAroftAdegi/

معنی انگلیسی:
breakdown, disability, failure, paralysis, disablement

فرهنگستان زبان و ادب

{crash} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] حالتی که براثر خراب شدن تجهیزات سخت افزاری یا به وجود آمدن مشکل نرم افزاری پیش می آید و درنتیجه، فعالیت سامانه متوقف می شود

اصطلاحات و ضرب المثل ها

{crash} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] حالتی که براثر خراب شدن تجهیزات سخت افزاری یا به وجود آمدن مشکل نرم افزاری پیش می آید و درنتیجه، فعالیت سامانه متوقف می شود

مترادف ها

paralysis (اسم)
وقفه، رخوت، از کار افتادگی، عجز، بی حالی، فلج، رعشه، سکته ناقص، خواب رفتگی

breakdown (اسم)
تفکیک، سقوط ناگهانی، از کار افتادگی

disablement (اسم)
ناتوانی، از کار افتادگی، عجز

فارسی به عربی

تعطل

پیشنهاد کاربران

بپرس