از چشم انداختن

پیشنهاد کاربران

از نظر راندن ؛ از نظر انداختن :
بملازمان سلطان که رساند این دعا را
که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را.
حافظ.
بده کردن . [ ب َ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، کسی را کنفت کردن و او را بد وانمود کردن . ( لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) . از چشم انداختن و بد جلوه گر ساختن خود یا دیگری را در نزد کسی : فلان مرا در پیش فلان کس بده کرد. من خود را پیش فلان بخاطر تو بده کردم .
از چشم انداختن: بی قرب شدن
( ( مرا چاره ی این کار می باید اندیشید و چشم بر بهانه ی نهادکه ایشان را از چشم عنایت این ملک بیندازم. . ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۹۵ ) .

بپرس