از پس کسی یا کاری برامدن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
توان رویارویی با کسی / انجام کاری را داشتن
مثال:
- دوست عزیز، اینها در همه جا دست دارند و ما به تنهایی نمی توانیم از پسشان برآییم.
- شما لازم نیست زحمت بکشید، خودم از پس تعمیرش برمی آیم.
پیشنهاد کاربران
تنگ ( ه ) کاری را خرد کردن
توانستن ، قادر به سرانجام رساندن
تنگ ( ه ) کاری را خرد کردن
( لهجه و گویش تهرانی )
از پس کاری برآمدن
( لهجه و گویش تهرانی )
از پس کاری برآمدن
از پس کسی یا کاری برامدن: [کنایه در تداول عامه]توان رویارویی با کسی / انجام کاری را داشتن
( ( ولم می کنی مادرم بنگاه شوهر یابی راه انداخته برای آیه ، تو برای من . "انگشت لیمو ترشی لیسید" آیه از پس ماه منیر خوب بر می اد و من از پس تو نه !" ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص24 . ) )
( ( ولم می کنی مادرم بنگاه شوهر یابی راه انداخته برای آیه ، تو برای من . "انگشت لیمو ترشی لیسید" آیه از پس ماه منیر خوب بر می اد و من از پس تو نه !" ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص24 . ) )
از پسش بر مییام