از پایه افکندن: ساقط کردن. مستأصل کردن
( ( . . . و سخن که نه در پایه ی خویش گویی از پایه بیفگند. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲٠۴ ) .
( ( . . . و سخن که نه در پایه ی خویش گویی از پایه بیفگند. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲٠۴ ) .