از هم یا ز هم دریدن

پیشنهاد کاربران

از هم یا ز هم دریدن ؛ متفرق و جداکردن اجزاء چیزی را :
تقاضی می کند دایم سگ نفس
درونم را ز هم خواهد دریدن.
ناصرخسرو ( ص 366 ) .
شه از هم درید آن خورش را بزور
چو شیری که او بردرد چرم گور.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی.
چنان از هم درید اندام آن بوم
که می شد زیرزخمش سنگ چون موم.
نظامی.
من که گاوان را ز هم بدریده ام
من که گوش شیرنر مالیده ام.
مولوی.
نمی ترسی ای گرگ ناقص خرد
که روزی پلنگیت از هم درد.
سعدی.

بپرس