از هستی ساقط کردن

واژه نامه بختیاریکا

نِتار وُرداشتِن؛ سَر خَردِن؛ درقونیدِن؛ قَونیدِن؛ پِر کندن؛ پِچِک کندِن؛ بو نُهادن ور جایی؛ کُت ورچیدِن؛ ور چیدِن

پیشنهاد کاربران

از هستی ساقط کردن : محو و نابود کردن، سقط کردن ، از بین بردن ، زایل کردن ، به کنایه از زندگی انداختن، زندگی کسی را مختل کردن .
( ( حالا باید این ولدلازّنارو یجوری سر به نیّسش کنیم که تخم و ترِکش از زمین بره. این پدر منو در آورده. منو از هّسی ساقط کرده. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )

بپرس