از هر دست

پیشنهاد کاربران

از هر دست ( ز هر دست ) ؛ از هر نوع. از هر گونه. از هر جنس :
ز هر دست چیزی فرازآوریم
به دشمن سپاریم و خود بگذریم.
فردوسی.
بجستند و هر گونه ای ساختند
ز هر دست با یکدگر باختند.
فردوسی.
از هر دست ؛ از هر جانب. از هر سو. از هر گوشه :
ز هر دست چیزی فرازآوریم
به دشمن سپاریم و خود بگذریم.
فردوسی.
ز بهر جان درازیش از جهان شاه
ز هر دستی درازی کرد کوتاه.
نظامی.

بپرس