از ناگه

لغت نامه دهخدا

از ناگه. [ اَ گ َه ْ ] ( ق مرکب ) ناگهان. غفلةً :
پس از ناگه آن تیغ کش بد بمشت
بزد بر شکم برد بیرون ز پشت.
اسدی.

فرهنگ فارسی

ازناگاه، ازناگهان: ناگاه، ناگهان، غفله
ازناگاه ناگهان .

پیشنهاد کاربران

بپرس