از میان رفتن
معنی انگلیسی:
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
من �از میان بروم� چون خطر شود نزدیک
تو چون کنی که تو را قدرت پریدن نیست ( پروین اعتصامی )
تو چون کنی که تو را قدرت پریدن نیست ( پروین اعتصامی )
برخاستن
چون مال مباح گردد ، مهتری و کهتری از جهان برخیزد
چون مال مباح گردد ، مهتری و کهتری از جهان برخیزد
از میان شدن ؛ از میان رفتن :
یوسفی از برادران گم شد
آفتاب از میان انجم شد.
خاقانی.
یوسفی از برادران گم شد
آفتاب از میان انجم شد.
خاقانی.
انتفا. .
سوخت شدن
فراموش شدن