across (قید)از میان، از عرض، از وسط، یکسره، ازاین طرف به ان طرف، از این سو بان سوthrough (قید)از میان، سرتاسر، از توی، از اغاز تا انتهاthrough (حرف اضافه)از میان، از وسط، بواسطه، بخاطر، در ظرف، از طریقthru (حرف اضافه)از میان، از وسط، بواسطهper (حرف اضافه)با، از میان، از وسط، توسط، بوسیله، در هر، برای هر، برطبق
from the complication ofاز لا به لای . . . . Ralph looked up, frowning, from the complication of leavesاز لا به لای . . . . . . . . .+ عکس و لینک