اَز فَرطِ: از تندیِ، از سختیِ؛ از زیادیِ، از فراوانیِ، از بس ( کە )
از فرط: از بسیاری.
( ( مار دید که از فرط سرما تاخته بود و بر هم پیچیده. . . ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷٠ ) .
( ( مار دید که از فرط سرما تاخته بود و بر هم پیچیده. . . ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷٠ ) .