از سر گرفتن ؛ از نوشروع کردن. از آغاز و ابتدا شروع کردن :
ازآن پیشه پشیمانی گرفتند
سخنهایی که رفت از سر گرفتند.
نظامی.
چو نادانی پی دل برگرفتم
خمار عاشقی از سر گرفتم.
نظامی.
از سرگرفتن: بازگفتن.
( ( . . و حکایت شکاریان و شکایت جراحتی که به دل او از تذّکر زن و فرزند و تحسر بر فوات ایشان رسید ، از سر گرفت. . . ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۷۲ ) .
از اول شروع کردن
get back on track
استیناف