از سر چیزی درگذشتن ؛ ترک کردن. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) . گذاشتن. واگذاشتن : دیگر عادت ملوک عجم چنان بودی که از سر گناهان درگذشتندی الا از سه گناه. ( نوروزنامه ) . نجاشی را خوش آمد و از سر خون او درگذشت. ( قصص الانبیاء ص 213 ) . ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. ( گلستان ) .
... [مشاهده متن کامل]
افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم.
سعدی.