از سر نهادن
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
از سر نهادن ؛ واژگون کردن. ( آنندراج ) . در بیت زیر بمعنی از سر بدرکردن. ترک کردن :
تا نپنداری کآشفتگی از سر بنهاد
تا نگویی که ز مستی به خبر بازآمد.
سعدی.
تا نپنداری کآشفتگی از سر بنهاد
تا نگویی که ز مستی به خبر بازآمد.
سعدی.