از زنگار زدودن ؛ پاک و منزه ساختن چیزی از هر گونه تیرگی و آلایش :
ببخشید کرده گناه ورا
ز زنگار بزدود ماه ورا.
فردوسی.
سپاس باد آن خدای را که از ما بزدود زنگار بدعت به جلای هدایت. ( نقض الفضایح ص 9 ) . رجوع به همین ترکیب ذیل معنی قبل شود.
ببخشید کرده گناه ورا
ز زنگار بزدود ماه ورا.
فردوسی.
سپاس باد آن خدای را که از ما بزدود زنگار بدعت به جلای هدایت. ( نقض الفضایح ص 9 ) . رجوع به همین ترکیب ذیل معنی قبل شود.