از زبان افکندن ؛ متعدی از زبان افتادن یعنی مجال سخن ندادن. از زبان انداختن. ( آنندراج ) :نرگس مستانه اش از سرمه شرم و حیاشوخ چشمان هوس را از زبان افکنده بود. صائب.+ عکس و لینک